18.5.2022

درباره‌ی تناقض‌ها؛ صریح و روشن

مصاحبه با مایلا کوستا، کنشگر آزادی حیوانات، فمینیست و عضو حزب کمونیست برزیل  در مورد دسیسه‌های بزرگترین شرکت گوشتی جهان، JBS، و «وگنیسم توده‌ها»

دولت ژائیر بولسونارو اکنون از ژانویه‌ی 2019 در برزیل روی کار آمده است. در این مدت چه‌چیزی برای سیاست‌های چپ تغییر کرده است؟

قبل از هر چیز باید تاکید کرد که اقدامات نولیبرالی مانند خصوصی‌سازیِ خدمات اجتماعی و محدودیت حقوق کارگران از قبل توسط میشل تِمِر در سال 2016 آغاز شده بود. در آن زمان، پس از کودتا علیه دیلما روسف، او یک دولت محافظه‌کار ملی تشکیل داده بود. نیروهای بولسونارو در طول دوره‌ی ریاست‌جمهوری او هر کاری که در توان داشتند انجام دادند تا جایگاه استعماری برزیل را در تقسیم‌کار بین‌المللی گسترش دهند. از یک طرف، این امر کار چپ رادیکال را پیچیده و محدود می‌کند. از سوی دیگر، ناامنی روزافزون شرایط زندگی و کار، بسیاری از مردم را به تفکر در مورد خود و طبقه‌ی خود و تبدیل شدن به بخشی از جنبش مقاومت سوق می‌دهد.

یکی از مخالفان سیاست جناح چپ در برزیل، بزرگترین شرکت گوشتی جهان، JBS است. مشخص است که اعضای دولت بولسونارو در گذشته از این شرکت رشوه دریافت کرده‌اند. رابطه‌ی میان دولت و JBS امروز چگونه است؟

در حال حاضر، دولت کمیسیونی دارد که منافع صنعت دامداری را نمایندگی می‌کند. بودجه‌ی این کمیته توسط 38 گروه ذی‌نفع تامین می‌شود. JBS متعلق به برخی از آن‌هاست. علاوه بر این، از زمان پایان دولت حزب کارگران (PT) در سال 2016، این شرکت تقریباً چهار میلیون یورو کمک مالی از بانک دولتی توسعه‌ی برزیل که اتفاقاً سهامی نیز در JBS دارد دریافت کرده است. علاوه بر این، ترزا کریستینا، وزیر کشاورزی بولسونارو، خودش مالک زمین است و با صاحبان JBS، خانواده‌ی باتیستا، تجارت می‌کند. اما، البته، او ادعا می‌کند که هیچ تضاد منافعی بین موقعیت او و کسب‌و‌کارش وجود ندارد.

JBS تنها در ده سال از یک کشتارگاه کوچک به شرکت خصوصی پیشرو در برزیل تبدیل شده است. در سال 2018، این گروه به رکورد 41.3 میلیارد یورو فروش دست یافت. آیا می‌توانید سیستم JBS و عواقب آن را برای حیوانات، کارگران و طبیعت بیان کنید؟

زمانی که باتیستاس تصمیم گرفت سهام شرکت را در بازار مالی معامله کند و رقبا را بخرد، JBS از یک شرکت ملی به یک شرکت چند‌ملیتی تبدیل شد. بانک توسعه‌ی برزیل استراتژی‌های بین‌المللی‌سازی JBS را تقویت کرد. در آن زمان، این بخشی از سیاست توسعه‌ی دولت لولا برای شرکت‌های ملی بود. گسترش جهانی روزافزون محصولات حیوانی، به‌ویژه در چین نیز برای توسعه بسیار مهم بوده است. JBS از معافیت های مالیاتی و یارانه‌ها و پرداخت رشوه برای گسترشِ نه‌تنها صنعت فرآوری گوشت، بلکه همچنین نفوذ خود در سایر بخش‌ها، مانند بانکداری و مخابرات استفاده کرده است. در حال حاضر 235000 پرسنل در این شرکت کار می‌کنند. کل بخش کشتار در برزیل دارای شرایط وحشتناکی است. JBS به‌عنوان «قهرمان حوادث شغلی» شناخته می‌شود. تنها در ایالت ماتو گروسو، کارگران JBS سالانه 19000 مورد نقض قانون کار را گزارش می‌کنند. علاوه بر این، شاهد استرس روانی ناشی از کشتار غیرانسانی و درجه‌ی بالایی از بیگانگی از «محصول»، از حیوانات و از خود هستیم. سرنوشت میلیون‌ها حیوان غیرانسان تحت‌کنترل این صنعت وحشتناک است. اعداد وحشیانه هستند: JBS روزانه 45000 گاو، 47000 خوک و 10 میلیون مرغ را کشتار می‌کند. به‌منظور رعایت مقررات قانونی، احشام در برزیل در مراتع باز نگهداری می‌شوند. اما در ایالت‌های دیگری که JBS در آن فعالیت می‌کند، نگهداری فشرده وجود دارد، که حتی ظالمانه‌تر است. فهرست مشکلاتی که ما با آن روبرو هستیم دائماً طولانی‌تر می‌شود. به‌عنوان مثال، در نتیجه‌ی کشت تک‌‌محصولیِ خوراک حیوانی، کیفیت خاک کاهش می‌یابد، آلودگی آب و هوا در اثر ضایعات، سموم دفع آفات و انتشار گازهای گلخانه‌ای و غیره افزایش می‌یابد.

آیا مقاومت یا حداقل اعتراضی علیه JBS و سیستم استثماری آن وجود دارد؟

تا جایی که من می‌دانم نه. سازمان‌دهی اقدامات علیه شرکت‌ها بسیار دشوار است زیرا از قدرت پلیس نظامی به‌طرز بی‌شرمانه‌ای علیه معترضان استفاده می‌شود. به‌خصوص در حومه‌ی شهرها که حیوانات نگهداری می‌شوند، انجام هر کاری بسیار خطرناک است. سرکارگرها از تیراندازی دریغ نمی‌کنند. ده‌ها مورد وجود دارد که در آن کنشگرانِ جنبش بی‌زمین‌ها و مردم بومی قربانی منافع صنعت دامداری شده‌اند.

برزیل یک کشور نیمه‌پیرامونی در نظام سرمایه‌داری جهانی است. مشکلات اجتماعی و غیره جدی است. آیا در چنین شرایطی اصلاً مبارزه برای رهایی حیوانات معنای سیاسی دارد؟

به نظر من دقیقاً به‌دلیل شرایط پیچیده‌ی اجتماعی، چنین مبارزه‌ای مفید و ضروری است. موقعیت تاریخی برزیل در تقسیم‌کار بین‌المللی، موقعیت مستعمره‌ای در خدمت دولت‌های اروپایی است. امروز بخش‌هایی از تولید سرمایه‌داری در اینجا جریان دارد که مردم می‌خواهند آن‌ها را از کلان‌شهرها بیرون کنند. این شامل بهره‌کشی شدید از حیوانات با تمام عواقب آن می‌شود. تولید انبوه کالاهای حیوانی و تولید خوراک مرتبط با آن، انبوهی از مشکلات را به همراه دارد. به‌عنوان مثال، برای جمعیتی که دسترسی محدود به غذا دارند، یا جرم‌انگاری جنبش‌های اصلاحات ارضی. من فکر می‌کنم اشاره به وضعیت فلاک‌ت‌بار حیوانات غیرانسان، نام بردن از تناقض وحشتناک دیگر سرمایه‌داری است که رنج و عذاب شدیدی را ایجاد می‌کند.

ما تجربیات متفاوتی با چپ به‌طور عام و کمونیست‌ها به‌طور خاص در مواجهه با مسئله‌ی حیوانی داشته‌ایم. آزادی حیوانات چه جایگاهی در سیاست حزب کمونیست برزیل (PCB) دارد؟

مانند اکثر چپ‌ها، بحث در مورد مسئله‌ی حیوانات در میان کمونیست‌ها در سطح جنینی است. رهایی حیوانات فقط با وگنیسم همراه است و این تداعی به‌طور خودکار انتقاد مارکسیستیِ کنشِ فردگرایانه را برمی‌انگیزد. من و برخی از رفقا سعی داریم این تصویر مخدوش را نقد کنیم و روشن سازیم که بهره‌کشی از حیوانات را نمی‌توان تنها با یک سبک زندگی وگن پایان داد. وگنیسم بخشی از اقدام انقلابی است. این ناشی ازمعیارهای اخلاقی ماست، که در مورد حیوانات نیز اعمال می‌شود. مصرف حیوانات از نظر تاریخی ضروری بود، اما امروزه به‌ لطف توسعه‌ی نیروهای تولیدی دیگر قابل‌توجیه نیست. اعضای حزب کمونیست برزیل، در سطحی متوسط ، درک می‌کنند که صنعت حیوانی دارای چندین تناقض است. اما این امر در ابتدا فقط یک بینش نظری بدون پیامدهای عمده برای عملکرد روزمره‌ی سیاسی یا بازتولید اجتماعی است. سازمان جوانان حزب União da Juventude Comunista (UJC) از این قاعده مستثنی است. در آنجا، احتمالاً به‌دنبال روند جهانی، رفقای بسیار بیشتری خود را وقف آرمان حیوانات می‌کنند. در آلمان، سوئیس و سایر کشورهای نیمکره‌ی غربی، انواع مختلف لیبرالیسم، که وگنیسم محور اصلی آن است، قوی‌ترین جریان جنبش‌هایی است که برای رفاه حیوانات تلاش می‌کنند.

آیا می‌توانید نحوه‌ی قرارگیری جنبش حقوق حیوانات و آزادی حیوانات در برزیل را توضیح دهید؟

مانند تمام جنبش‌هایی که عمدتاً علیه سلطه هستند، گرایش به لیبرالیسم نیز وجود دارد. با این حال، وگنیسم به‌طور کلی در برزیل محبوب‌تر می‌شود، از جمله با خصلتی سیاسی یا، به‌قول ما، «وگنیسم توده‌ها» (“veganismo popular”). البته، اکثریت زیادی از وگن‌های اینجا از طبقه‌ی متوسط ​​سفیدپوست هستند و به «وگنیسم بازار» اعتقاد دارند. اما روز‌به‌روز افراد بیشتری از طبقه‌ی کارگر نیز به‌معنای سیاسی وگن می‌شوند، یعنی نه‌فقط برای آسایش وجدان خود یا به‌دلایل سلامتی. تعداد گروه‌های ضد‌گونه‌گرا در سال‌های اخیر افزایش یافته است. در حالی که من نمی‌توانم هیچ‌یک را به یاد بیاورم که منحصراً مارکسیستی باشد. اما برخی هستند که مواضع ضد‌سرمایه‌داری دارند و مارکسیست‌ها معمولاً همراه با آنارشیست‌ها در آن‌ها کار می‌کنند. ابتکارات بسیار جالبی مانند Favela Orgânica نیز وجود دارد. این پروژه در محله‌ی فقیرنشین بابیلونیا در ریودوژانیرو است. این پروژه برای آموزش ساکنان محلی در استفاده از گیاهانی است که در نتیجه‌ی صنعتی شدنِ مواد غذایی فراموش شده‌اند. هدف افراد کنشگر فراتر از شکستن این برداشت است که وگنیسم امری نخبه‌گرایانه است. جبهه‌ی آزادی حیوانات نیز در کشور فعال است. سرانجام، امثال من و برخی از رفقا در تشکل‌های سیاسی و جنبش‌ها و احزاب گسترده‌ی مردمی کار می‌کنیم و در آنجا بحث‌های لازم را انجام می‌دهیم.

کنشگران مارکسیستِ آزادی حیوانات در مراکز امپریالیستی برای حمایت از رفقای خود در مراکز نیمه‌‌پیرامونی و پیرامونی چه باید بکنند؟

من قبلاً در اروپا زندگی کرده‌ام. تفاوت میان جنبش آزادی حیوانات در آنجا و در برزیل بسیار زیاد است. در اروپا، این تصور وجود دارد که تقاضا برای رهایی حیوانات به خرید محصولات گیاهی کاهش می‌یابد. نیازی به این پرسش نیست که چرا برخی از مردم منابع غذایی کافی ندارند و چرا مردم بومی کشته یا آواره می‌شوند تا صاحبان زمین بتوانند سویا بکارند. در برزیل این مسائل همیشه در دستور‌کار است. بدون در نظر گرفتن سایر مسائل، عملاً نمی‌توان در مورد لغو بهره‌کشی از حیوانات صحبت کرد. جناح مارکسیستِ جنبش آزادی حیوانات باید همبستگی نشان دهد. باید تلاش کند تا شرایط متفاوتِ مادیِ زندگی در سایر نقاط جهان را درک کند و آن‌ها را در تحلیلِ کلیت اجتماعی بگنجاند.